جمشید جم، متولد اول مرداد ۱۳۳۰، سردبیر و تهیه کننده توانای رادیو و خواننده‌ی خوش‌نام و کم‌کار، صدایش را برای ترانه همیشه ماندنی «یار دبستانی من» جاودانه کرد؛ و چه خوش صدای او در این اثر خرج شد و به دل‌ها نشست. البته نسخه‌ای آزمایشی با صدای زنده‌یاد فریدون فروغی ضبط شده که این ترانه را با بغض گلوگیر و صدای دردمندش خوانده، که اجرایی است؛ با همه ضعف صدابرداری‌اش، بسیار شنیدنی‌ست. «یار دبستانی من» در قالب ترانه است؛ اما مثل یک سرود خوانده می‌شود. سرودی که تاریخ مصرف ندارد. صدای جمشید جم در این «سرود فرهنگی» نقش یکتا و پابرجایی را ایفا کرده است. شاید اگر صدای جمشید جم را در چند کاست و برنامه تلویزیونی دیگر می‌شنیدیم، دیگر این جاذبه را نداشت. اما حالا ماییم و این صدای خوب و صمیمی که همه ما را به یاد لحظه‌های عزیز ابتدای انقلاب می‌اندازد.

در یادگیری موسیقی بسیار تلاش کرده‌ام

در نوجوانی و جوانی از اساتید صاحب نام روزگار دهه‌ی پنجاه هنرستان عالی موسیقی و دیگر اساتید موسیقی ردیفی ایران و موسیقی جهان بهره بردم و با رمز و راز دنیای بی‌انتهای موسیقی ایران و جهان آشنا شدم. همچنین چند فصل نیز با رهبران و تکنوازان و نوازندگان سُلیست ارکسترهای سمفونی گذراندم؛ و به صورت خودآموز و شبانه‌روزی با گذر از سوال‌های متعدد و یافتن راهکارها و پاس‌های مناسب؛ دست نیاز کوتاه نکردم و تحقیق، تلمذ، تتبع و مطالعه یارم بود. مطالعه‌ی سفرنامه‌ها، داستان‌ها و تاریخ گذشته دور و نزدیک برای یافتن گم کرده‌های موسیقایی‌ام که در حواشی آنها می‌یافتم شان، دانستن و داشتن اطلاعات درباره موسیقی جهان و بین الملل و موسیقی غنی و پربار کشورمان ایرانِ دوران های کهن تا به امروز به فعالیت‌های خوانندگی‌ام، آن هم به صورت پراکنده و در قالب فیلم، سریال و لوح فشرده کمک شایانی کرده است.

با روی کار آمدن دولت نظامی صدای من حذف شد

حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب، سریالی ایرانی از تلویزیون در حال پخش بود که با روی کار آمدن دولت نظامی صدای بنده از آن سریال حذف شد و پس از یک هفته، سریال نیز ممنوع شد و اعتصابات و زمزمه های انقلاب شنیده می شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی وارد رادیو شدم. پس از انقلاب با خواندن ترانه و تصنیف و سرودهای متن فیلم‌هایی چون «مرز»، «بازرس ویژه»، «جانبازان» فعالیت می کردم و در زمان دفاع مقدس نیز کاسِتی به نام «پیروزی» به بازار آمد که ۱۰ سرود داشت و همه با صدای من بود. این سرودها درباره جنگ، شهید، جانباز و رشادت های عزیزانمان بود، که هم زمان و به وقت آزادسازی خرمشهرِ قهرمان و عزیز پخش شد. بعد هم به صورت پراکنده سرودی درباره قهرمانان سپاه، بسیج و ارتش خواندم که به اتفاق آقای «راغب برخورداری» از دوستان سپاه، سرود یاد شده را آماده کردیم که هر سال هم پخش می شود. «یاردبستانی» کار دیگر ماست که آقای «منصور تهرانی» آهنگساز و سراینده ی شعر آن بود و کاری است پرقدرت و ماندنی که فکر می کنم مدت کوتاهی پس از انقلاب متولد شد و یاران دبستانی را در هر دورانی به یاری، همراهی، وحدت، یکرنگی و یگانگی دعوت می کند. همان یارانی که دوره ای دبستانی بودند، بعد در نوجوانی به دفاع از کشورشان بر پا شدند، حرکت کردند و قهرمانانه ایثارگر شدند و عقیده دارم این یاران بی ریا همراه همیشه ی تاریخ خواهند بود.

در سال ۵۷ به رادیو تلویزیون آمدم

همزمان با انقلاب، یعنی در سال ۵۷، به رادیو تلویزیون آمدم. ابتدا نویسنده‌ی فرهنگی هنری بودم. بعد سردبیر و سپس مجری و تهیه کننده که تا امروز هم ادامه دارد. چند سالی هم، در مطبوعات قلم می‌زدم و مقالات فرهنگی هنری می‌نوشتم و گاهی هم نقد فیلم و تئاتر می‌کردم. در اصل منتقد اکثر نمادهای فرهنگی بودم. در مورد تعزیه، سینما و موسیقی در رادیو و تلویزیون به همراه دیگر دوستانم برنامه می‌ساختم. اما سال‌هاست که فقط در رادیو هستم.

می توان بهترین برنامه موسیقایی را برای تلویزیون ساخت که پر مخاطب نیز باشد

صدا و سیما تقریباً برنامه خاص موسیقی ندارد؛ فقط برنامه‌های رادیویی ما در مورد موسیقی بوده و لاغیر. در تلویزیون که می تواند اثر بسیار خوبی بگذارد، برنامه موسیقی نداریم. اگر هم هست فقط پخش سرود و یا تصنیف است و یا فقط شناسنامه آهنگ‌ها را می‌بینیم یا می‌شنویم. البته اگر هم برنامه‌ای باشد، مجری‌ای که با موسیقی آشنا باشد نداریم و یا اگر هم هست ربطی به برنامه خاص موسیقی ندارد. فقط کافی است مجری و گوینده آگاه به مسائل موسیقایی باشد؛ آن وقت آن برنامه‌ی خاص هم پرشنونده خواهد شد و هم به بیراهه نخواهد رفت. متأسفانه اگر طرحی برای موسیقی در شبکه های تلویزیونی تصویب می شود و یا آغاز به کار می کند، گوینده و مجری نمی تواند سوال مناسبی از میهمان بپرسد یا پاسخ درستی به هنرمند میهمان بدهد. اگر گوینده وارد یا حداقل آشنا به مسائل باشد می توان بهترین برنامه موسیقایی را برای تلویزیون ساخت که پر مخاطب نیز باشد.

بلافاصله پس از جنگ تحمیلی با همت دوستانم در رادیو تهران برنامه ای تدارک دیدیم به نام «سرودها و تارها» که حدود ۱۰ سال پخش شد و باور کنید هنوز مردم می پرسند چه شد که نظیر آن را در هیچ برنامه ی رادیویی یا تلویزیونی نداشتیم.  پس از آن در همه-ی شبکه های رادیویی برنامه ای مخصوص آهنگ ها و سرودها آماده شد؛ ولی در تلویزیون این ناهمگونی بسیار پیداست و جای تأسف دارد. ممکن است بگویید کاری ندارد، یک معرفی صورت می‌گیرد و خواننده یا نوازنده می آید و ارائه اثر می‌کند. شما یکبار امتحان کنید؛ آن وقت می‌بینید چقدر بیننده بیشتر می‌شود و این امر آگاهی به مسائل شأن و منزلت هنرمند میهمان را هم به اندازه نگه می‌دارد.

ما برای موسیقی هزینه نمی‌کنیم

مطمئناً تأثیری که برنامه‌های فرهنگی هنری در فکر و روح مخاطب به خصوص جوانان می‌گذارند، فوق العاده مثبت است. اگر این برنامه‌ها تصویری باشند به گونه‌ای و اگر فقط صوتی باشند به صورتی دیگر. شما فکر می‌کنید چگونه تهاجم فرهنگی صورت گرفته یا می‌گیرد؟ چگونه آنها برای تصویر و صدا سرمایه‌گذاری می‌کنند؟ چرا این‌همه خبره فکر می‌کنند و اندیشمندانشان برای ملت‌های نیازمند جهان یا ملل اثر پذیر جهان نقشه می کشند، فیلم می سازند و برنامه های موسیقی تدارک می بینند؟ ولی ما برای بخش موسیقی در کشورمان هزینه نمی کنیم؛ چه به صورت تصویر و چه صدا. اگر این برنامه های فرهنگی هنری زنجیروار به هم مرتبط باشند، که به نظرم کم از تدارک و تجهیز یک لشکر نظامی نیست، نه تنها وضع موسیقی کشور اصلاح می شود، بلکه تأثیر مثبت و کوبنده ای در افکار جامعه و در افکار سرمایه های آینده ساز کشور نیز می گذارد. شما مروری کنید در آثار تصویری و موسیقایی جهان. فیلم ها را به خاطر بیاورید. فیلم های کارتونی و انیمیشن جهان را مرور کنید. در بخش های مختلف اجتماعی، تفریحی و سیاسی ببینید چگونه افکار مخاطب را به خود جلب و جذب می کنند. این ها برنامه ریزی برای آینده نسل ها بخصوص نسل جوان است. خب ما هم باید با سرمایه گذاری در بخش فرهنگ، ادبیات و هنر برای آینده مان کار کنیم. باید از ساده پسندی و ساده انگاری دوری کنیم و در بخش های تصویر و صدا نیرو و فکر بگذاریم. مطمئن باشیم موفق می شویم و مطمئن باشیم خیلی از مسائل و مشکلات کنونی به ظاهر اصلاح ناپذیر، اصلاح می شود. بخش های هنری و موسیقایی هم مجبورند اصلاح شوند و تأثیر بپذیرند. آن وقت کسی به دنبال تصویر، صدا و موسیقی غیر نمی رود مگر برای دانش اندوزی، یادگیری، پژوهشگری و علاقه مندی، آن هم از نوع مثبت آن.

اگر خواننده موسیقیدان باشد گلستان می شود

خواننده می تواند موسیقیدان نباشد، ولی آشنا به مسائل موسیقی باشد و این برای خودش خوب است که به عنوان خواننده نقاط قوت و ضعفش را بشناسد و بداند چگونه می تواند پیشرفت کند و چگونه می شود غرورش را بشکند. آشنایی با موسیقی یعنی آشنایی با محیطی که خواننده نیازمند است به آن پای بگذارد. ولی نیاز نیست خواننده موسیقیدان باشد. اما اگر خواننده ای موسیقیدان باشد که گلستان می شود!

 

به سرودهای سپاهیان سلاطین در دوران قبل از اسلام می توان استناد کرد

ما در موسیقی خودمان مطبوع و نامطبوع یا ملایم و ناملایم داریم؛ گو اینکه طی تاریخ تحول موسیقی، هیچ گاه مرز مشخصی نداشته. ملایمت و ناملایمت فواصل از یکدیگر باز شناخته نمی شدند و البته تشخیص هر دو فاصله بستگی به گوش هم دارد ولی زمان و مکان در هر دوره از موسیقی تفاوت دارد و نمی توان وضع خاصی برایش تشخیص داد.

نویسندگان از دوره اساطیری تاریخ، بعد از دوره مادها و هخامنشیان، تا امروز زمان و مکان موسیقی مان را تعریف کرده اند که به هفت دوره منقسم است. موسیقی ایران در همه این دوران های  مهاجرت اقوام ایرانی و… سهم بزرگی دارد و از جایگاه خاصی برخوردار است. در تحولات موسیقی ایرانی در مسیر تاریخ و چگونگی حرکت و وجود موسیقی ملی و اصیل کشورمان تا زمان حاضر، موقعیتی تثبیت شده وجود دارد؛ اما اگر از دوران تاریخی بگذریم، می توانیم بگوییم موسیقی ایرانی در هر زمان و مکان و متناسب با شرایط حکام و سلاطین، رشد و نمو داشته و حضور و حرکتی مناسب از خود نشان داده. بنابرین تأثیر آوازها و نوازندگی را در دوران و زمان های مختلف می توانیم جست و جو کنیم. در کتب و گفته های ابونصر فارابی، ابوعلی سینا و صفی الدین ارموی و یا در وجه تسمیه مقامات و نغمات در کنار اشخاص و مناطق، مطالبی درباره خواندن سرودهای سپاهیان سلاطین در دوران قبل از اسلام و پس از اسلام وجود داشته است که می توان به آنها استناد کرد.

روایاتی به اهتمام بعضی سلاطین، علما، حکما و دانشمندان وجود دارد همه و همه حکایت از تأثیر موسیقی در زمان و مکان و همچنین در دوران های مختلف دارد، که موسیقی ایرانی این خاصیت را دارد تا نسبت به پذیرش توسط جامعه و شرایط موجود، چگونگی ارائه اش را تغییر داده و با جامعه وفق شود.

موسیقی این قدرت را دارد که با تأثیرات مهمی در مکان های رزمی و بزمی و نیز زمان های عادی، احساسی و جنگی حضور پیدا کند و این حضور پرقدرت و جذاب خواهد بود و یقینا نمی توان پیدایش و حضور زمان و وجود مکان را در موسیقی ایرانی کتمان کرد. البته در این گذر ممکن است تندی و کندی حرکت، اثری مثبت یا منفی روی موسیقی بگذارد ولی نمی تواند شرایطی در زمان فراهم کند که مکانی برای موسیقی ایرانی نباشد؛ و یا این حرکت قطع شود یا حرکت در زمان و مکان به خاطر برخی فاکتورها و یا ممیزی ها صورت بگیرد که فکر شود به نابودی کشیده می شود؛ ولی باز این ریشه با جوانه های پرقدرت نیز برپا می شود و ادامه مسیر می دهد؛ حتی سینه به سینه، مثل گذشته ای نه چندان دور.

 موسیقی کشورمان بسیار غنی است

موسیقی کشورمان بسیار غنی است و بسیار جای کار دارد و حتی قابل ارائه به جهان است؛ اما باید صاحبان هنر، بزرگان، اندیشمندان و تئوریسین های موسیقی دور هم جمع شوند و فکری برای ماندگاری و آینده ی این موسیقی بکنند. باید ارائه ی طریق کرد. قطع کردن و تعطیل کردن موسیقی که کاری ندارد. نگهداری اش سخت و دشوار است؛ ولی اگر از راهش برویم حتما موفق می شویم.

از هفت دستگاه موسیقی کشورمان پنج مقام آوازی داریم و دنیا از این پنج مقام دو مقام برداشته و رویش کار کرده، تحقیق کرده، زحمت کشیده اساتیدش را دور هم جمع کرده و با ایجاد الفبای موسیقی و ایجاد دوگام «ماژور» و «مینور» دنیا را تصاحب کرده است. درصورتیکه ما سه مقام بیشتر از آنها داریم. اگر آنها با ماهور، مقام بزرگ و همایون و اصفهان با کمی اختلاف مقام کوچک را برای خود دارند و این همه اثر خلق کرده اند و به آن می بالند، ما با موسیقی غنی تر و پربارتر می توانیم بر همه آنها پیروز شده، غلبه کنیم و جوانان هنرمندان ما حسرت آنها را نخورند.

ما دارای سه مقام هستیم که در موسیقی غربی و اروپایی وجود ندارد. شور، سه گاه و چهارگاه. این یک ترفند و پروپاگاندا نیست، حقیقت است. اما ما با این ریشه ی قوی و بنیان اساسی نتوانسته ایم خود را باور کنیم. با وجود موسیقی ای هنری، علمی و پذیرفتنی برای جوانان و پژوهشگران، چرا دنبال دو مقام آنها می رویم؟ بیاییم خود، با همراهی بزرگان و اساتید، موسیقی علمی خود را تدوین کنیم. الفبایش را، ملودی هایش را، همه و همه چیزش را مدون کرده، به دنیا عرضه کنیم تا جهان به شگفتی بیفتد و جوانان ما هم به خود ببالند. باید کار کرد، زحمت کشید و موسیقی را به پیش برد.

یک خارجی برای شنیدن سمفونی های ما باید به کجا مراجعه کند؟

در این مورد بحث بسیار است. مجال می خواهد و زمان، اما به همین مقدار بسنده کردم. نیاز یک جامعه به موسیقی علمی را موسیقیدانان اش می توانند به سرمنزل مقصود برسانند و به جامعه و علاقه مندانش ارائه دهند و موسیقی ای درک شدنی و پذیرفتنی بسازند و اجرا کنند. همه این موارد را فقط می بایست در راهکارهایی که به طور خلاصه در عرایضم ارائه کردم جست و جو کرده و به آن برسیم.

اگر یک خارجی بیاید و بخواهد یک سمفونی، یک سونات و یا یک قطعه روی تم ها، ملودی ها، یا مقامات ما بسازد، به کجا باید مراجعه کند؟ کجا باید پایه ها، ریتم ها و ملودی هایش را بشنود یا نت هایش را بخواند و بعد بر اساس آن ها، آن قطعه را بسازد؟ واقعاً می توانیم چنین امکان علمی را فراهم بکنیم؟ مطمئناً خیر! اگر هم تا به حال کارهایی شده باشد حتماً سلیقه ای یا ناقص است. چیزی تدوین شده و تحقیق شده نداریم. اگر بزرگان و زحمت کشان موسیقی این مهم را فراهم کنند، دیگر کسی نمی آید بر اساس اطلاعات ناقص یا تمام نشده یا بر اساس داشته های اندک خود، حال یا به عنوان آهنگساز یا به عنوان نوازنده، در اختیار یک خارجی یا پژوهشگر قرار بدهد و او هم بر اساس همین اطلاعات کوچک و ناقص قطعه ای را بسازد و فکر هم بکند موسیقی آن منطقه از ایران یا آن مقام از مقامات همین است که به او داده اند.

استدعا می کنم، صاحبان اندیشه و تفکر و همه ی کسانی که قلبشان برای موسیقی غنی کشورمان می سوزد، تلاش کنند و خدمت کنند به موسیقی بزرگ کشور عزیزمان ایران تا هم به صورت علمی، هم به صورت اجتماعی و هم به صورت هنری داشته ها را به خواهانش داد. فقط همت و حمایت از مسئولان و دست اندرکاران میخواهد و تلاش و پیگیری از هنرمندان و صاحبان فکر و اندیشه موسیقایی.

باید در مرکب خوانی یا مرکب نوازی حرکتی بکنیم

خواهشم این است که ما در تک نوازی، چه ردیف و چه مقام، نوازندگان جدیدی را تربیت کنیم و جوانانی که وجود دارند را حمایت کنیم. به خاطر اینکه جهان در ارکستراسیون و ارکستر بزرگ پیشرفت های فراوان کرده و ما نباید در پی مقابله و یا رقابت بر بیاییم چون تکنیک و تکنولوژی های آنها جلوتر از ماست. اما به خاطر وجود ملودی های فراوان و نغمات بی نظیر در موسیقی ایران، می توان با نوازندگان چیره دست ایرانی و حراست از نغمات و ردیف ها در جهان درخشید. جشنواره های اروپا را به یاد بیاورید، دوتارنوازان و سنتورنوازان و دیگر تک نوازان مقامی و ردیفی را چقدر  موفق دیدید. همه درخشیدند؛ چون غرب و جهان از این نوع نوازنده یا ندارد یا کم دارد. بحمدالله در اقصی نقاط ایران عزیز از این دست نوازندگان بسیار داریم. اینها را تقویت و تربیت کنیم. به آن ها بها بدهیم تا بتوانند با شرکت در بیرون مرز، آهنگ ها و ملودی های ایرانی را اشاعه دهند و معرفی کنند. آن وقت می توانیم وجود خود را ثابت کنیم و اگر در ارکستراسیون هم حرفی توانستیم بزنیم، آنوقت گوش شنوا خواهد بود.

باید در روش مدگردی یا مدولاسیون تغییراتی ایجاد کرد

و خواهش دیگر به عنوان یک علاقه مند به موسیقی خودی و یک پژوهشگر در موسیقی ایرانی این است که در مورد مرکب خوانی یا مرکب نوازی هم حرکتی بکنیم یعنی در مدگردی و گردش در دستگاه ها، بیاییم قواعد و اصولی قطعی استخراج کنیم که توسط آنها بشود از هر دستگاه یا مقامی که در آن هستیم یا می نوازیم به دستگاه یا مقام دیگر برویم و به حرکت خود ادامه دهیم.

در مرکب خوانی، یک نوازنده و استاد می تواند از دستگاهی آغاز کند و از راه های مشخص و معمول به دستگاه ها یا نغمات سر بزند و مجدد به دستگاه اولیه برگردد. نظر حقیر این است که باید تغییراتی در روش مدگردی یا مدولاسیون به وجود آید که دیوارهای روش-های سنتی شکسته شود تا بتوان از هر دستگاه به هر گوشه یا دستگاه دیگر سر زد و راه را ادامه داد و جز آنچه تابحال وجود داشته و معمول بوده راهی جدید و علمی پیدا کرد (نه سنتی). یعنی بتوان از چهارگاه به نوا رفت. از سه گاه به دشتی، از ماهور به دستگاه شور و به همین ترتیب…

فکر میکنم با تدابیری که بزرگان موسیقی بیاندیشند بتوانیم با استخراج نتایج دلخواه تنالیته دستگاهها را هم تغییر  دهیم. یعنی بتوانیم از چهارگاه «دو» به چهارگاه «سُل» یا از چهارگاه «رِ» به چهارگاه «می» حرکت کنیم و این گردش را عملی کنیم. البته میسر شدن این مهم نیاز به پشتیبانی دارد تا استادان وقت بگذارند و با صرف وقت و گذراندن توان بتوانیم از راه دورِ تئوری و عملی و رفع نواقص، به راهی منطقی و اساسی دست پیدا کنیم.